فیلسوفان جبارستیز — فلُّ سَفَه
جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳ | 
Friday, 27 December 2024 | 
شماره: ۶۷۹
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۲۹ آذر ۱۴۰۲ | ۱:۵۶ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۲۹ آذر ۱۴۰۲ | ۲:۰۰ ب ظ
موضوع: فلسفه

  • فیلسوفان جبارستیز

جبّارستیزی از خصوصیاتی بوده است که در جهان باستان یونانی حکیمان و فیلسوفان و در جهان باستان یهودی ـ مسیحی ـ اسلامی پیامبران به آن شناخته می‌شده‌اند. «قدرت مطلق حکومت» یا «دولت»، در تاریخ بشر، هیچ‌گاه در چشم فیلسوفان و حکیمان قداست نداشته است و همواره سرچشمهٔ «شرّ» و «جنایت» و «فساد و تباهی» بوده است. در واقع، به گواهی تاریخ «جنایتکارترین» و «فرومایه‌ترین» و «غارتگرترین» و «ستمکارترین» دولت‌ها و حکومت‌ها در تاریخ بشر حکومت‌ها و دولت‌هایی بوده‌اند که «آخوندها» (فراعنهٔ مصر و پادشاهی‌های ایران باستان و فقیهان درباری خلافت اسلامی و حکومت‌های دینی قرون وسطای اروپا) و «روشنفکران» («فاشیسم» و «کمونیسم») اروپایی قرن بیستم به آنها «قداست» بخشیده‌اند و آنها را به «خدایی» رسانده‌اند و مردمان را به پرستش این «بت‌‌ها» واداشته و فریفته‌اند. 

میشل فوکو در ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ در سخنرانی خود در ژاپن با عنوان «فلسفهٔ تحلیلی آیین کشورداری (سیاست)» به این نکته اشاره می‌کند که در غرب «حکیمان» و «فیلسوفان» و «روشنفکران» (او با اکراه از این کلمهٔ «روشنفکران» استفاده می‌کند) همواره در برابر «قدرت» و «زیادی قدرت» دولت ایستاده‌اند و مانع از «فزونی گرفتن قدرت دولت» شده‌اند. در زیر بخشی از سخن او را می‌آورم و امیدوارم که ترجمهٔ کامل این سخنرانی او را به همراه ترجمهٔ چند گفتار دیگر از او که دربارهٔ «قدرت و حکومت و نقد و روشنگری و حقیقت» است به خوانندگان تقدیم کنم. انتشار این ترجمه‌ها برای روشن‌سازی بحثی است که در خصوص مفهوم «راعی» و «ولی» و «آیین کشورداری» (سیاست) و «حکومت کردن» و «حکومت شدن» در غرب و در جهان اسلام در دست نگارش و پژوهش دارم و پیش‌تر پیش‌نویسی از آن را به خوانندگان تقدیم کرده‌ام («راعی و رعیت»، ۱۵ بهمن، ۱۴۰۱، تلگرام: https://t.me/fallosafahmshk/897). مشخصات این سخنرانی فوکو و ترجمهٔ انگلیسی آن که تازه در سال ۲۰۱۸ انجام شده است از این قرار است: 


Foucault, Michel (1994). “La philosophie analytique de la politique,” Dits et Ecrits.  Vol. III, No. 232, pp. 534-51.

——. (2018), “The Analytic Philosophy of Politics,” translated by Giovanni Mascaretti,  Foucault Studies, No. 24, pp. 188-200, June 2018.

یکی از قدیمی‌ترین کارهای فیلسوف در غرب ـــ فیلسوف و همچنین می‌باید بگویم حکیم و شاید این کلمهٔ زشت معاصر، یعنی، روشنفکر [the intellectual/intellectuel] را نیز می‌باید به کار گیرم* ـــ یکی از وظایف اصلی فیلسوف در غرب گذاشتن حدّی برای قدرت یا حدّی برای این بسیاریِ قدرت [excess of power/trop de pouvoir]، یعنی، حدّی برای این فزونی هر بار و در هر مورد قدرت بوده است که در آنجا بیم خطر می‌رفته است. فیلسوف در غرب همواره کم یا بیش سیمای فردی جبّارستیز** [l’anti-despote/anti-tyrant] را دارد. از همان آغاز فلسفهٔ یونانی می‌توان دید که این سیما زیر چه صورت‌های چندی شکل می‌گیرد. 

  فیلسوف جبارستیز بود مادام که او آن دستگاه‌های قوانینی را تعریف می‌کرد که قدرت بر طبق آنها می‌باید در شهری به کار گرفته شود، مادام که او آن مرزهای قانونی را تعریف می‌کرد که قدرت در حدود و ثغور آنها می‌توانست بدون خطر به کار گرفته شود: این کار قانونگذارِ فیلسوف است. کار سولون همین بود. با این همه، آن دمی که فلسفهٔ یونانی آغاز به جدا ساختن خود از شعر کرد، آن دمی که نثر یونانی در آن دم آغاز به ظهور کرد این همان روزی بود که سولون همچنان با واژگان شاعرانه آن قوانینی را تدوین کرد که به همین نثر تاریخ یونان و تاریخ یونانی تبدیل می‌شدند. 

 امکان دوم: فیلسوف می‌تواند با مشاورِ نخستین فرد کشور [یا شهریار] شدن جبارستیز شود و به این شخص حکمت و فضیلت و حقیقت را بیاموزد که او را در هنگامی که او می‌باید حکومت کند از سوء استفاده از قدرتش باز می‌دارند. این همان فیلسوف در مقام آموزگار کودک است و افلاطون از همین روست که به دیدار دیونوسوس جبّار می‌رود.

 سرانجام، امکان سوم: فیلسوف می‌تواند جبارستیز باشد با گفتن این سخن که به هر حال هرچه از قدرت سوء استفاده می‌کند می‌تواند در حق او یا دیگران مرتکب جنایتی شود، او در مقام فیلسوف، و در عمل و اندیشهٔ فلسفی‌اش، مستقل از قدرت باقی می‌ماند . او به قدرت می‌خندد. کلبی‌ها*** از این دسته فیلسوفان بودند.             


پی‌نوشت‌ها:

 فوکو از اصطلاح «روشنفکر»، که به‌ویژه مورد علاقهٔ سارتر بود و با همو بود که به قولی روشنفکری به پایان خط رسید، چندان خوشش نمی‌آمد و به طعنه می‌گفت که من به عمرم شاعر و نویسنده و نقاش و موسیقیدان و هنرمند و همه جور آدمی دیده‌ام، اما تاکنون «روشنفکر» ندیده‌ام و نمی‌دانم چه جور آدمی است؟ کیست این «روشنفکر»؟ چه کاره است؟ با این همه، خود تمایزی می‌گذاشت میان «روشنفکران عام» و «روشنفکران خاص» و «روشنفکران خاص» را ارجح می‌شمرد. کلمهٔ «روشنفکر» و معنا و مفهوم آن در اصل پدیداری فرانسوی شمرده می‌شود.

** مترجم انگلیسی برخلاف واژهٔ فرانسوی خود فوکو ” “despote که در انگلیسی هم متداول است و در اصل از یونانی آمده است کلمهٔ ” “tyrant را برگزیده است. دلیل این انتخاب این است که فرانسویان این کلمه را از قرن هجدهم به بعد به معنای «جبّار» به کار می‌بردند و حال آنکه این کلمه‌ٔ در اصل یونانی به «خدایگان» ایرانی اشاره دارد که «قدرت مطلقه» داشت، اما با زور و آدم‌کشی حکومت نمی‌کرد. برای تفاوت این دو، رجوع شود به: مقالهٔ من، «جبارا فی‌الارض»،  پنجشنبه، ۱۳ مهر، ۱۴۰۲ (تلگرام: https://t.me/fallosafahmshk/1014).


*** کلمهٔ «کلبی» (”cynique”/“Cynic“) که در اصل به معنای «سگ‌منش» است در زبان‌های فرانسوی و انگلیسی به معنای «سُخره‌گر» یا کسی که آداب و رسوم عرفی و اجتماعی را به تمسخر می‌گیرد و برای آنها «هیچ» ارزشی قائل نیست نیز هست.   

 سه‌شنبه، ۲۸ آذر، ۱۴۰۲

@fallosafahmshk




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=679
مشاهده [ ۳۴۸ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9