آيا «هستی و زمان» کتابی بزرگ است؟
پنجشنبه، ۱ آذر ۱۴۰۳ | 
Thursday, 21 November 2024 | 
شماره: ۲۳
عنوان: آيا «هستی و زمان» کتابی بزرگ است؟
نويسنده: محمدسعيد حنايی کاشانی
درج: سه شنبه، ۹ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۰:۲۹ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۱۰ بهمن ۱۳۸۶ | ۱:۳۱ ق ظ
موضوع: فلسفه


آيا «هستی و زمان» کتابی بزرگ است؟٭

 

 

ظهر شنبه (۶ بهمن) در ناهارخوری دانشگاه با همکارانم ناهار می‌خوردم. صحبت از کتاب «هستی و زمان» هایدگر شد. کتاب (به لطف ناشر)، چهارشنبه‌ی قبل، به دست من و دکتر رشیدیان رسیده بود. دکتر رشیدیان پرسید: «ناشر در معرفی کتاب، [در لبه‌ی سمت راست روکش جلد]، "هستی و زمان" را مهمترین شاهکار فلسفی قرن بیستم خوانده است، با این حرف موافقی؟» با تردید گفتم: «خب، اگر بزرگی را به "تأثیر" بدانیم و پيروان و متفکرانی که انديشه‌ای را می‌پذيرند و آن را توسعه می‌دهند سخنی چندان گزاف نیست. به هر حال، این حرفی است که زیاد نقل می‌شود. نويسندگان مقالات در دانشنامه‌ها و دیگر جاها و شارحان و مفسران استفاده از اين گونه تعابیر را دوست دارند و همین حرفهاست که نام کسی یا چیزی را سر زبانها می‌اندازد. ناشر هم سخن اینها را نقل کرده است». بعد به اگزیستانسیالیسم سارتر و اندیشه‌های فوکو و دریدا و تأثیرپذیری آنها از انديشه‌های هایدگر اشاره کردم. آيا بدون اين کتاب جنبش پر سر و صدایی که با نام اگزیستانسیالیسم سه‌دهه اروپا را در تسخیر خود داشت به وجود می‌آمد؟ در طی سه دهه رمان‌نویس، نمايشنامه‌نویس، شاعر، نقاش، و فيلمسازی نبود که برچسب اگزیستانسیالیستی به او نخورد يا او خودش دوست نداشته باشد این عنوان را به او بدهند. و رفته رفته آش این‌قدر شور شد که در عهد اساطیر و باستان هم به دنبال یافتن اگزیستانسیالیست بودند، گاهی بحق و گاهی به ناحق. بدین طریق بود که اگزیستانسیالیسم و اگزیستانسیالیست به یکی از پربسامدترین واژه‌ها در روزنامه‌ها تبدیل شده بود. و همه‌ی اینها در حالی بود که کمتر کسی از هایدگر چیزی خوانده بود، همه از شنیدن اگزیستانسیالیسم به یاد سارتر می‌افتادند. باری، از وودی آلن هم یاد کردم که چگونه در فیلم «عشق و مرگ» (١۹۷۵)، با استفاده از تعابیر پرطُمطُراقی همچون «آنتولوژيکال اگزیستانس»، هایدگر و سارتر را دست انداخته بود. البته، قبل از او رودلف کارناپ اين کار را به‌طور جدی انجام داده بود.

وقتی قرار شد این یادداشت را بنویسم، به این فکر کردم که چگونه می‌شود کتابی را «بزرگ» خواند و چه معیار یا معیارهایی برای آن وجود دارد. به یاد مجموعه کتابهایی قدیمی افتادم که هربار به متونی از فلاسفه یا نویسندگان بزرگ نیاز داشتم در کتابخانه‌ی دانشگاه در دسترس بود و به آنها رجوع می‌کردم: «کتابهای بزرگ جهان غرب». این عنوان مجموعه کتابهایی بود که دانشنامه‌ی بریتانیکا منتشر کرده بود. گفتم جست و جویی بکنم و ببینم چگونه این فکر «کتابهای بزرگ» به ذهن برخی افراد یا ناشران آمد.

در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ قرن بیستم برخی از استادان دانشگاههای امریکا از اینکه دانشجویان روز به روز بیشتر به کتابهای درسی رو می‌آوردند و دامنه‌ی مطالعه‌شان محدودتر می‌شد نگران شدند و خواستند دوباره آن سنتی را احیا کنند که «صناعات آزاد» نام داشت. در این سنت دانشجو به رشته‌ی تخصصی خود اکتفا نمی‌کرد و دانشی گسترده‌تر و بین‌رشته‌ای به دست می‌آورد. از آن زمان به بعد برخی از دانشگاههای امریکا برنامه‌ای را تا امروز دنبال کردند که «کتابهای بزرگ» نام داشت. در این مجموعه کتابهای مختلفی از حوزه‌های ادبیات و فلسفه و دین و علوم و تاریخ و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی برگزیده می‌شد و به دانشجویان گفته می‌شد که خواندن این کتابها را وظیفه‌ی خود بدانند. می‌توان با فهرستهایی که در اين برنامه گنجانده می‌شوند موافق نبود، اما نکته‌ی جالب توجه این است که این برنامه تا امروز با جدیت در برخی دانشگاههای امریکا دنبال می‌شود. یکی از اين استادان، مارتیمر آدلر، که در تعیین کتابهای قرار گرفته در مجموعه‌ی «کتابهای بزرگ جهان غرب» دانشنامه بریتانیکا از نظردهندگان اصلی بود، سه معیار برای قرار گرفتن کتابی در این مجموعه در نظر گرفت: (۱) کتاب دارای اهمیت معاصر باشد، بدین معنی که با مسائل و مشکلات عصر ما مربوط باشد؛ (۲) کتاب یک بار مصرف نباشد، بدین معنا که بتوان آن را بارها و بارها خواند و از آن استفاده برد؛ (۳) کتاب به شمار بسیاری از اندیشه‌ها و مسائل بزرگ مربوط باشد که طی این ۲۵ قرن اخیر ذهن متفکران را به خود مشغول داشته است.

وقتی به مجلد ۵۵ این مجموعه نگاه کردم دیدم از هایدگر «مابعدالطبیعه چیست؟» و از ويتگنشتاین «پژوهشهای فلسفی» انتخاب شده است. هیچ کتابی از سارتر در این مجموعه وجود نداشت. و حال آنکه در برخی از فهرستهای ديگر، در مجموعه‌هایی که دانشگاههای دیگر فهرست کرده بودند یا منتشر کرده بودند، نام «هستی و نیستی» سارتر قرار داشت، اما نام هیچ کتابی از هایدگر نبود!

باری، پاسخ گفتن به اين پرسش که چه کتابی بزرگ است یا بزرگ نیست مطمئناً پاسخی عصری است و به بسیار چیزها مربوط است که از جمله سنتهای فکری و فرهنگی رایج در هر جامعه است. وقتی به فهرست نامهای متفکران فلسفه‌ی اروپایی می‌نگریم شماری از نامها هستند که بدون هايدگر فهم اندیشه‌های آنان ممکن نیست. و وقتی به فهرست نامهای متفکرانی در سنت انگلیسی - امریکایی می‌نگریم بسیار نامها هستند که اندیشه‌ی آنان هیچ ارتباطی با هایدگر نمی‌تواند داشته باشد. اکنون می‌توانیم فقط به یک نکته اشاره کنیم کتاب هایدگر چه از نظر گروهی «بزرگ» باشد و چه از نظر گروهی دیگر بزرگ «نباشد»، کتابی دشوارفهم و دشوارخوان است که ترجمه‌ و نشر آن، با توجه به شرایطی که بر کار ترجمه و نشر در ایران، حاکم است جز با همت بلند و سختکوشی و دانایی ممکن نبوده است. به نظر می‌آید که آقای سیاوش جمادی از همه‌ی این صفات برخوردار بوده است و گامی بلند برای معرفی اندیشه‌ی هایدگر در ايران برداشته است.

٭    منتشر در روزنامه‌ی «اعتماد»، سه‌شنبه ۹ بهمن، ۱۳۸۶، ص ۱۳.



مشاهده [ ۱۰۸۱۸ ]

next top prev
روزنامه‌ها دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۱ آذر ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9