چهارشنبه، ۲۶ دی ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 15 January 2025 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۳۵

۳۶

۳۷۳۸۳۹۴۰۴۱۴۲۴۳۴۴۴۵>آخر

: صفحه


شماره: ۵۰۶
درج: دوشنبه، ۲۶ آبان ۱۳۹۹ | ۹:۵۹ ب ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۲۸ آذر ۱۳۹۹ | ۱:۱۱ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • این امریکای شگفت‌انگیز! سخنان ارتشبد مارک میلی

امریکا سرزمین شگفت‌انگیزی است. نام «جهان جدید» از هر حیث سزاوار این سرزمین است، چون ملغمه‌ای است از هرآنچه در این جهان یافتنی است: از واپس‌مانده‌ترین سنّت‌ها تا مترقی‌ترین اندیشه‌ها، سرزمین دینداران متعصب، تبهکاران و پرورش‌گاه متعصبان دینی از همه نوع تا مخترعان و دانشمندان و سیاستمداران و آزاداندیشان جهان‌وطن. سرزمینی که کاشفان آن را یافتند و مزدوران و سپاهیان آن را تصرف کردند و رانده‌شدگان و مطرودان و بی‌کسان و مستضعفان از جور کلیسای قرون وسطای و اربابان زمیندار به آن پناه بردند و در آن سکونت گزیدند، یعنی همهٔ آن کسانی که در«جهان قدیم» و «سنتی» و «اشرافی» و «کلیسایی» و «آخوندی» اروپا نمی‌توانستند زندگی کنند. بدون «امریکا» تصور پیدایش «عصر جدید» ناممکن است. امریکا هم «درد» است و هم «درمان»، هم «آب»ست و هم «سراب». باری، این هفته‌های اخیر امریکا «تماشاگه» معرکه‌ای بود از «دموکراسی»  و جذابیت‌ها و بلاهت‌ها و حماقت‌های آن. آنچه در این میان برای من بیش از همه جالب توجه بود این سخنان ارتشبد مارک میلی سپهسالار ارتش امریکا بود، در بحبوحهٔ مدعیات ترامپ دروغگو، که درسی است برای همهٔ نظامیان و سپاهیان جهان امروز:

We are unique among armies, we are unique among militaries. We do not take an oath to a king or queen, or tyrant or dictator, we do not take an oath to an individual. No, we do not take an oath to a country, a tribe or a religion.

We take an oath to the Constitution, and every soldier that is represented in this museum—every sailor, airman, marine, coastguard—each of us protects and defends that document, regardless of personal price.

ما در میان ارتشیان بی‌همتاییم، ما در میان نظامیان و سپاهیان بی‌همتاییم. ما به شاهی یا شهبانویی، جبّاری یا دیکتاتوری سوگند وفاداری نمی‌خوریم، ما به هیچ فردی سوگندی وفاداری نمی‌خوریم. خیر، ما به کشوری، به قبیله‌ای یا دینی سوگند وفاداری نمی‌خوریم.

ما به قانون اساسی سوگند وفاداری می‌خوریم، و هر سربازی که در این موزه نماینده‌ای از او هست ـــ ملوان، هوانورد، تفنگدار دریایی، نگهبان ساحلی ـــ هریک از ما از این سند حمایت و دفاع می‌کند، بی‌آنکه پروای آن را داشته باشد که این کار به چه قیمتی برای زندگی شخصی او تمام می‌شود.

 

سربازی که خود را «جان نثار شاه» یا «فدایی رهبر» می‌خواند و «جانم فدای رهبر» می‌گوید سرباز نیست. مزدور است. سرباز بیش از هرچیز باید به میثاق آزادانه و اجتماعی مردمی پایبند باشد که خود یکی از آنان است و آن را ضامن آزادی و حقوق برابر انسانی تک تک انسان‌ها قرار داده‌اند. تنها چنین سربازی است که مرگش شهادت است و زندگی‌اش برکت و سعادت برای خودش و کشورش و مردمش.

پرسش: دانشجویان فلسفه آیا به یاد می‌آورند و می‌توانند بگویند در «تاریخ فلسفهٔ یونان» مشابه این سخنان را در کجا خوانده‌آند؟

 

https://www.youtube.com/watch?v=nMaI1Hg8dl8

 سخنان ارتشبد مارک میلی

 


۰

شماره: ۵۰۵
درج: سه شنبه، ۱۳ آبان ۱۳۹۹ | ۵:۲۲ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۱۳ آبان ۱۳۹۹ | ۵:۲۲ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • شرف فلسفه

چهارشنبه ۱۴ آبان دکتر شرف‌الدين خراسانی (متخلص به شرف) استاد فلسفه‌ٔ دانشگاه ملی، نويسنده و مترجم آثار فلسفی و شاعر، درگذشت. ديروز بود که با خبر شدم. هنوز دقايقی از شروع کلاس در ساعت ۸ صبح نگذشته بود که برخی دانشجويان به در کوبيدند و از کلاس بيرونم کشيدند و خبر را دادند. باور نمی‌کردم. چندسال قبل يک بار اين خبر را به نادرست پخش کرده بودند، و با خودم می‌گفتم باز هم شايد اتفاقی، سکته‌ای، چيزی، رخ داده و اين خبر پخش شده است، اما چند دقيقه‌ی بعد دکتر مسگری به در زد و خبر را داد. فردا ساعت ۱۰:۰۰  تشييع جنازه از مرکز دايرةالمعارف اسلامی است. ديگر مطمئن شده بودم. از آخرين باری که او را ديدم چندهفته‌ای نمی‌گذرد، اما از اولين باری که او را ديدم ۲۴ سال گذشته است. معمولاً سالی يکی دو بار او را می‌ديدم، هربار که به دايرة‌المعارف می‌رفتم تا برخی دوستان را ببينم، يا از کتابخانه استفاده کنم، به ديدن او هم می‌رفتم، و گاهی هم اتفاقی در خيابان يا در مراسمی و جايی می‌ديدمش، که البته مهلت سخن گفتن بسيار نبود. ياد او را در خاطرم مرور می‌کنم تا شيرينی ديدارش تلخی اندوه فقدان او را بزدايد.


۰

شماره: ۵۰۴
درج: شنبه، ۱۰ آبان ۱۳۹۹ | ۱۰:۳۹ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۱۰ آبان ۱۳۹۹ | ۱۱:۱۵ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • از «مجمع شاه‌گزین» تا «مجمع برگزینندگان»: تبار «کالج الکترال»

این روزها که به واسطهٔ برگزاری انتخابات امریکا نام «کالج الکترال» یا «مجمع برگزینندگان» زیاد به گوش می‌رسد یا دیده می‌شود به یاد یادداشتی افتادم که در صفحهٔ ۳۸، عقل‌گرایان (جلد ۴ تاریخ فلسفهٔ غرب آکسفورد)، انتشارات روزنه، ۱۳۹۸، برای توضیح عنوان «الکتور» («شاه‌گزین») آورده بودم که لقبی اشرافی در اروپا تا قرن هفدهم بود و آن این بود:

عنوان اعضای آلمانی (در آلمانی: Kurfürst) «مجمع شاه گُزین» (electoral college) که حق برگزیدن «شاه» یا «امپراتور» در دوران امپراتوری مقدس رومی را داشتند. این حق و امتیاز از قرن سیزدهم به بعد برای برخی شهریاران (فرمانروایان مناطقی کوچک مانند «امیرنشین»های عربی امروز، پایین تر از شاه و شاهنشاه یا امپراتور) آلمانی به وجود آمد و تا قرن هفدهم پابرجا بود.

امروز البته وظیفهٔ این «مجمع» برگزیدن «شاه» یا «شاهنشاه» نیست و از همین رو می‌باید آن را به جای «مجمع شاه‌گزین» به «مجمع برگزینندگان» ترجمه کنیم. اما یکسانی این اصطلاح در زبان انگلیسی برای نهادی سلطنتی در قرن‌های گذشته و نیز جمهوری‌های امروزی نشان می‌دهد که سنت سیاسی و فکری غرب تا چه اندازه پشتوانه‌های یونانی و رومی خود را در طی این دو هزاره حفظ کرده است و چرا غرب، بر خلاف شرق آسیایی، حتی در سیاه‌ترین دوران‌های خود «سلطنت مطلقه» نداشته است و «شاه» همواره با «اجماع» اشراف و بزرگان برگزیده می‌شده است و از همین روی بوده است استمرار سلطنت و استمرار ثبات و دوام جامعه که رکن بزرگ شکوفایی فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است. اما شرق، گرچه پادشاهان خوب و دوران‌های خوب نیز داشته است، اما چون «اشرافیت»ی جدا از «حکومت» یا «نظام» («رژیم») نداشته است، نتوانسته است در بزنگاه‌های بزرگ تاریخ از شاهی دیوانه یا فاسد یا احمق خلع ید کند و «شاه» را بردارد، اما »سلطنت» را نگاه دارد. تفاوتی بزرگ میان «پادشاهی» در غرب و شرق که ماکیاوللی آن را نیک دریافته بود. در فرصتی دیگر دربارهٔ تفاوت بزرگ سلطنت در غرب و شرق خواهم نوشت.
 


۰

شماره: ۵۰۳
درج: دوشنبه، ۵ آبان ۱۳۹۹ | ۳:۲۶ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۵ آبان ۱۳۹۹ | ۴:۳۵ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • چرا باید بنویسیم «ماکیاوللی» و نه «ماکیاولّی»؟: مسألۀ تشدید در عربی و فارسی و زبان‌های دیگر

 

امروز دیدم مترجمی نام «ماکیاوللی» را با تشدید نوشته است، «ماکیاولّی» و چون من هرگز کلمات ایتالیایی را این‌طور نمی‌نویسم توضیحی برای دوستانی که بخواهند دلیل آن را بدانند عرض می‌کنم، هرچند به احتمال بسیار خود بهتر از من می‌دانند.

 تشدید حرکتی مخصوص زبان عربی است برای تکرار یک حرف و حذف حرف دوم در نگارش و درآن دسته از کلمات فارسی نیز به کار می‌رود که ریشۀ عربی داشته باشند. اما اگر کلمه‌ای به تمامی فارسی باشد ما آن حرف را تکرار می‌کنیم و از تشدید استفاده نمی‌کنیم، مانند: یادداشت و بررسی. اما کلماتی یک هجایی و دو هجایی نیز در زبان فارسی هستند که گاهی با تشدید نوشته می‌شوند و گاهی بدون تشدید، مانند: ارّه، بچّه، پلّه، زرّین، گله، خرّم، برّه، درّه، لکّه، غرّش. تشدید در این کلمات جنبهٔ گویشی دارد و به معنای وجود حرفی در ریشهٔ کلمه نیست. گذاشتن تشدید برای کلماتی مانند دوم و سوم نیز غلط است. بنابراین، درست این است که نام‌ها یا کلماتی را که از زبان‌های دیگر، غیر از عربی، وارد زبان فارسی می‌شوند، مانند: فللینی، ماکیاوللی و .. . به همان صورت اروپایی و ایتالیایی آنها با دو حرف بنویسیم و از تشدید عربی استفاده نکنیم چون خود عرب‌ها نیز این قاعده را رعایت می‌کنند و در کلمات غیرعربی از تشدید استفاده نمی‌کنند و آنها را با دو حرف پشت سرهم می‌نویسند. و البته چنان‌که می‌دانید زبان فارسی از خانوادۀ زبان‌های هند و اروپایی است و سامی نیست و بنابراین اولی است که در فارسی نیز رعایت این قاعدۀ عربی بشود.

 

۱. تشدید در زبان فارسی/ حجت کجانی حصاری

۲. نگارش نام فللینی به عربی

۳. نگارش نام فللینی به عربی

 


۰

شماره: ۵۰۲
درج: سه شنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۹ | ۹:۰۱ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۹ | ۹:۰۴ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • اکبر عالمی

درگذشت مستندساز و آموزگار فرهیختۀ سینما آقای اکبر عالمی را به بازماندگان ایشان و جامعۀ سینمایی کشور تسلیت می‌گویم و برای ایشان رحمت خداوندی و شادی روان آرزو می‌کنم. ایشان را از دهۀ ٥۰ با کتابی که دربارۀ فیلم و لابراتور منتشر کرد می‌شناختم. آن‌هنگام آن‌قدر کتاب‌های سینمایی کم بود که هر کتابی دربارۀ سینما را می‌خریدم، حتی اگر مربوط به فیلم و لابراتوار بود. 

باری، نخستین دیدار و آشنایی رو در روی من با ایشان مربوط می‌شود به شرکت در چند برنامۀ «سینما ماوراء»، به اجرای ایشان، در شبکۀ ٤ در سال ۱۳۸۵، برای فیلم‌هایی همچون «سولاریس» تارکوفسکی و «بودای کوچک» برتولوچی. از اندرزهایی که یک بار ایشان در پایان یکی از برنامه‌ها به من داد و من هم آن را به کار بستم این بود که اجازه ندهم «تلویزیون از من سوء استفاده کند و پای مرا به هر برنامه‌ای بکشد». من هم بعد از آنکه دیدم در یکی از برنامه‌های خود ایشان در مقابل کسی نشستم که نباید می‌نشستم دیگر به این برنامه نرفتم و بعد از آنکه یکی دو برنامه‌ از من در «سینما ٤» شبکه ۴ هم توقیف شد و هرگز پخش نشد (دربارۀ فیلم «نان و گل‌های سرخ» از کن لوچ به همراه فرزان سجودی و «آقای کلاین» از جوزف لوزی به همراه نادر تکمیل همایون) با تلویزیون وداع کردم تا چند سال بعد که باز وسوسه شدم و در برنامه‌ای با حسین پاینده دربارۀ زبان و ترجمه شرکت کردم، با یک مجری عوضی و تهیه‌کنندۀ شیاد. بعد از آن دیگر بجد غلط کردم که پایم را به تلویزیون بگذارم و تاکنون موفق هم بوده‌ام و گفتن «نه» را دیگر یاد گرفته‌ام. اولین بار که پایم را به تلویزیون گذاشتم سال ٧٤ بود و به اصرار مهدی ارجمند برای فیلم «آندره روبلف» از تارکوفسکی، در برنامۀ «سینمای اندیشه» از شبکۀ ۲ (به ریاست احمد پورنجاتی). در آغاز فیلم به شیوۀ مرسوم ۵ دقیقه از گفت گو را پخش کردند و در پایان فیلم ۲۵ دقیقه از گفت و گو را حذف کردند و برنامه هم به کل تعطیل شد و مهدی ارجمند هم دیگر گویا پایش از تلویزیون بریده شد. تا ده سالی بعد باز نرفتم و بعد در یکی دو برنامه دربارۀ کتاب و یکی دو برنامه دربارۀ فلسفه و بعد هم دربارۀ چند فیلم سینمایی در «سینما ۴» و «سینما ماوراء». باری، تجربۀ من از همکاری با برخی مطبوعات و تلویزیون در این کشور این است که بهتر است آدم هیچ وقت پایش را به این جور جاها نگذارد، مگر اینکه آدمی باشد که بتواند با هرکس و ناکسی کار کند و پوست کرگدن داشته باشد یا به هر حال شغلش این باشد و ناگزیر از این گونه زندگی.


۰

اول<۳۵

۳۶

۳۷۳۸۳۹۴۰۴۱۴۲۴۳۴۴۴۵>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۲۶ دی ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9