چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 30 October 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۵۵

۵۶

۵۷۵۸۵۹۶۰۶۱۶۲۶۳۶۴۶۵>آخر

: صفحه


شماره: ۴۰۶
درج: شنبه، ۴ بهمن ۱۳۹۳ | ۳:۵۸ ق ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۴ بهمن ۱۳۹۳ | ۳:۵۸ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دربارۀ قدم زدن بعضی‌ها!‏

دوستی می‌گفت که دوستی دارد که هروقت می‌خواهد او را ببیند باید همراهش را در خانه ‏بگذارد. چون دوستش به‌شدت از شنود تلفن‌های همراه نگران است. او می‌گفت: "این روزها ‏بهترین جا برای زدن حرف‌های کاملاً خصوصی «استخر» یا «سونا»ست." یاد فیلم‌های ‏ایتالیایی و سران مافیا می‌افتم، وقتی می‌شنوم عده‌ای در «سونا» قرار می‌گذارند. نمی‌دانم شاید ‏برخی سیاستمداران هم این روزها احساس می‌کنند که در «فضا»ی «باز» و هنگام قدم زدن ‏کمتر امکان «شنود» هست! چه زمانه‌ای است که حتی دولتمردان نیز امنیت ندارند، بس که همه ‏همدیگر را می‌پایند! زمانی شنیدم «شخص دوم» کشوری که خیال می‌کرد «شخص اول» است و ‏خودش «شنود» را در کشوری به نام «ایکس» راه انداخته بود، شکایت کرده بود که تلفن مرا با ‏‏«زنم» شنود می‌کنند! نمی‌دانم «شخص اول» را چه کسی «شنود» می‌کند؟


۰

شماره: ۴۰۵
درج: جمعه، ۳ بهمن ۱۳۹۳ | ۱۲:۵۶ ب ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۳ بهمن ۱۳۹۳ | ۱:۰۱ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • فلسفه، خودشناسی و ارزش پرسشگری

بسیاری از کسانی که عادت کرده‌اند برای هرچیزی پاسخ حاضر و آماده‌ای داشته باشند، طرح ‏بسیاری پرسش‌ها برایشان خنده‌دار و عجیب می‌نماید. شاید بی‌دلیل نیست که این گونه افراد سخت ‏شیفتۀ دین‌اند یا مرید این و آن. هیچ چیز مانند پرسش برایشان مسخره نیست. از همین رو، ‏آماده‌اند تا با طرح هر پرسشی با استهزا و حمله به پرسشگر پاسخی درخور به پرسشگری او ‏بدهند! و او را ساکت کنند. و حال آنکه سرآغاز هر شناختی طرح پرسش است، هرچند این ‏پرسش‌ها در بادی نظر کودکانه یا پیش‌افتاده یا احمقانه به نظر آید. فلسفه و علم با همین ‏پرسش‌های کودکانه و به زعم برخی احمقانه آغاز شد. این جهان چگونه به وجود آمد؟ چرا به ‏وجود آمد؟ ما انسان‌ها چطور؟ چرا عاشق یکدیگر می‌شویم؟ علاقۀ جنسی چیست؟ و بسیاری ‏پرسش‌های دیگر نه تنها از سرآغاز فلسفه وجود داشته‌اند، و فیلسوفان کوشیده‌اند به آنها ‏پاسخ‌هایی معقول دهند، بلکه این پرسش‌ها هنوز هم ادامه دارند و پاسخ می‌طلبند. همین پرسش که ‏‏«چرا آقایان موطلایی‌ها را ترجیح می‌دهند؟» می‌تواند پاسخ‌هایی روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، ‏زیست‌شناختی، و فلسفی و ... داشته باشد. می‌گویید: نه! بیایید امتحان کنیم.


۰

شماره: ۴۰۴
درج: جمعه، ۳ بهمن ۱۳۹۳ | ۳:۲۰ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۳ بهمن ۱۳۹۳ | ۳:۲۰ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دربارۀ دموکراسی

پیوند زیر پاسخ‌‌های من به دو پرسش بی بی سی، برای ویژه‌‌نامۀ دموکراسی، است که همان دو روز پیش تحویل داده شد، اما من چون حدود را رعایت نکرده بودم و بیشتر از حدود مقرر نوشته بودم دبیران و سردبیران لطف کردند و جداگانه منتشر کردند. اگر از اول می‌‌دانستم جداگانه منتشر می‌‌کنند بیشتر می‌‌نوشتم!

http://www.bbc.co.uk/persian/blogs/2015/01/150122_l44_nazeran_democracy_islam?SThisFB

 


۰

شماره: ۴۰۳
درج: پنجشنبه، ۲ بهمن ۱۳۹۳ | ۸:۱۳ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۲ بهمن ۱۳۹۳ | ۸:۱۳ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دختران بلوند ایرانی!

چند سالی پیش، یکی دو روزی، میزبان دو خانم فرانسوی بودم. البته، آنها واقعاً مهمان من ‏نبودند. دوستی از من خواسته بود که آنها را همراهی کنم و جاهایی از تهران را که دوست دارند ‏ببینند به آنها نشان دهم. آبان ماه بود و هوا ناگهان سرد شده بود و حتی برفی درخت‌شکن هم ‏باریده بود! یکی از جاهایی که خواستند آنها را ببرم موزۀ باغ‌های ایرانی در مقصود بیک، چهار ‏راه حسابی، بود. کتاب راهنمایی فرانسوی در «گردشگری در ایران» داشتند که راهنمایی‌شان ‏می‌کرد، و از این رو گهگاه مرا با درخواست‌هایشان غافلگیر و متحیر می‌کردند، چنانکه وقتی از ‏من خواستند آنان را به یکی از شیرینی‌فروشی‌های معروف تهران در الهیه ببرم، با تعجب از آنان ‏پرسیدم، شما این چیزها را از کجا می‌دانید؟ آن وقت بود که کتاب‌شان را در آوردند و به من نشان ‏دادند. باری، بعد از ظهری سرد بود که به چهار راه حسابی رفتیم، و بعد هم به الهیه. در ‏کافه‌تریای باغ، زیر چادری بزرگ با بخاری‌های بزرگ، به نوشیدن قهوه پرداختیم. یکی از ‏خانم‌ها در هنگام گفت و گو ناگهان از من پرسید: «آیا زن‌های ایرانی موطلایی‌اند؟» با خنده ‏گفتم، نه! بعد با حیرت گفت: «من در این چند روز بسیاری دخترها را با موهای طلایی دیده‌ام!» ‏با خنده به او گفتم: «چون آقایان موطلایی‌ها را ترجیح می‌دهند!» نمی‌دانم چرا به این فکر نکرده ‏بود که این دخترها موهایشان را رنگ می‌کنند، شاید خیال کرده بود این چیزها خیلی گران ‏درمی‌‌آید؟ اما حتما از دیدن این همه دختر موطلایی و ندیدن پسرهای موطلایی متعجب شده بود. ‏راستی، حالا، چرا آقایان موطلایی‌ها را ترجیح می‌دهند؟ ‏

 


۰

شماره: ۴۰۲
درج: دوشنبه، ۲۹ دی ۱۳۹۳ | ۷:۰۳ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۹ دی ۱۳۹۳ | ۹:۲۰ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • چرا فرانسوی‌ها «کراسان» می‌خورند؟

چند سال پیش وقتی برای یادگیری زبان فرانسه کتابی خودآموز در زبان فرانسه می‌خواندم، ‏نویسنده در یادداشتی دربارۀ «کوقاسان»، نان کره‌ای پفکی و هلالی‌شکل فرانسوی‌ها، نوشته ‏بود: «این نان کره‌ای پفکی و کوچک جزو ضروری صبحانۀ فرانسوی‌هاست و فرانسوی‌ها این ‏نان را هرروز صبح به یادبود شکست محاصرۀ وین در سال ۱۶۸۳ می‌خورند، یعنی هنگامی که ‏نیروهای مسیحی توانستند ترکان عثمانی را شکست دهند». تا مدتی این داستان در ذهنم نقش بسته ‏بود تا اینکه جست و جویی در اینترنت نشانم داد که این داستان افسانه است و هیچ مورخ غذایی ‏آن را باور ندارد، چرا که تاریخ پیدایش این نان کره‌ای پفکی ظاهراً به قرن‌ها قبل از این جنگ‌ها ‏و حتی شاید عهد باستان باز می‌گردد. باری، می‌توان پرسید که از میان همۀ ملل اروپایی چرا ‏فرانسوی‌ها باید بیش از دیگران و حتی بیش از اهالی وین از این خبر شادمان شوند و آن را جشن ‏بگیرند؟ گرچه «کوقاسان» اساساً نانی وینی نیز محسوب می‌شود. شاید از همین رو بوده است ‏که داستان دیگری سرچشمۀ این «هلال‌خوری» فرانسوی‌ها در بامدادان را به پیروزی آنان بر ‏امویان در سال ۷۳۲ منسوب می‌کند. به هر روی این داستان‌ها را مورخان و محققان غربی باور ‏ندارند، اما اگر غربی‌ها باور نکنند، مسلمانان که باور می‌کنند، تا جایی که بنا به گزارش‌هایی ‏شورشیان سلفی سوری در حلب خوردن «کوقاسان» را ممنوع کرده‌اند! ‏

داستان‌های تاریخی بی پایه و اساس و حتی با پایه و اساس می‌توانند کینه‌هایی را از نسلی به نسلی ‏منتقل کنند و بی‌آنکه نسل‌های کنونی دلیلی برای نفرت داشته باشند، به قربانیانی برای این کینه‌ها ‏و نفرت‌های موهوم تبدیل شوند. باز در جایی دیگر می‌خواندم که فرانسوی‌ها در قدیم وقتی ‏می‌خواستند بچه‌هایشان را از «لولو» بترسانند به آنها می‌‌گفتند که «ترک»ها می‌آیند و آنها را ‏می‌برند! این گونه داستان‌ها و تبدیل دیگری به «دشمنی» بیرحم و خطرناک ویژگی همۀ ملت‌ها ‏و به‌وِیژه در دوران‌های جنگ و ستیز بوده است: آدم نمی‌تواند کسی را که دوست دارد یا به او ‏احترام می‌گذارد بکشد، پس ابتدا او را به موجودی حیوانی یا شیطانی تبدیل می‌کند و بعد با او ‏هرچه خواست می‌کند. فوردکاپولا در‏ ابتدای فیلم «دراکولای برم استوکر» (۱۹۹۲) جنگی ‏خونین و وحشتناک را بعد از سقوط قسطنطنیه در سال ‏‏۱۴۵۳، که امروز استانبول نامیده می‌شود، و جنگهای بعدی بالکان در سال ۱۴۶۲ به تصویر می‌کشد! در اینجا نیز «هلال» است ‏که به سیخ کشیده می‌شود، جنگی که از مردی عاشق‌ مردی خون‌آشام و بیزار از دینداری ساخت. ‏اما اینها را نباید به زمان کنونی آورد. گذشتۀ همۀ ملت‌ها از جنگ‌های خونین و بیرحمانه و ستم‌ها ‏و بی‌عدالتی‌‌ها سرشار است. اگر بر روی زمین زمانی ملت بی‌آزار و بی‌گناهی هم وجود داشته است، ‏اکنون دیگر وجود ندارد.

 

 ‏ «دراکولای برم استوکر» (‏۱۹۹۲‏)، ساختۀ فرانسیس فوردکاپولا، آغاز فیلم


۰

اول<۵۵

۵۶

۵۷۵۸۵۹۶۰۶۱۶۲۶۳۶۴۶۵>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9