چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 30 October 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۵۵۵۶۵۷

۵۸

۵۹۶۰۶۱۶۲۶۳۶۴۶۵>آخر

: صفحه


شماره: ۳۹۲
درج: چهارشنبه، ۱۲ آذر ۱۳۹۳ | ۲:۳۶ ق ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۱۳ آذر ۱۳۹۳ | ۳:۳۹ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • «زیر نظر»: معمایی در صنعت نشر!‏

برخی کلمات و اصطلاحات در «صنعت نشر ایران» هست که ظاهرا معنای مشخصی ندارد و ‏گویا فقط مختص زبان فارسی یا فرهنگ کنونی ماست، با این همه گویا اعتبار بالایی به آنها تعلق ‏می‌گیرد، مانند: «زیر نظر» و «دبیر مجموعه» و «به کوشش» و از این قبیل. چنین است که ‏مثلا آدم می‌تواند از خود بپرسد، وقتی در دوران معاصر، نام افرادی مانند «میر سلیم»، «حداد ‏عادل»، «موسوی بجنوردی»، «پورجوادی» یا از قدیمی‌ترها، «یارشاطر» یا «خانلری»، در ‏روی جلد کتابی یا در شناسنامۀ کتابی یا بر روی مجموعه‌ای با عنوان «زیر نطر» می‌آید معنایش ‏چیست، یعنی این افراد سهم واقعی‌شان در تولید آن اثر چیست و چه نقشی در به وجود آمدن آن ‏اثر داشته‌اند، اگر آن را ترجمه یا ویرایش نکرده‌اند، چرا نام‌شان گاهی در بالای کتاب، به جای ‏همۀ پدیدآورندگان واقعی می‌آید، و حتی برای برخی جایگزین نام «ویراستار» یا «ویراستاران» ‏در نظام ارجاع‌دهی می‌شود؟ آیا «ریاست اداری» نهادی، مثلا، فرهنگستان یا دانشنامه یا انجمن ‏فلسفه یا پژوهشگاه علوم انسانی یا مرکز نشر دانشگاهی، بنیاد فرهنگ یا بنگاه ترجمه و نشر ‏کتاب، این حق را به رئیس آن می‌دهد که هر کتاب یا مجله‌ای را «زیر نظر» خود بنامد؟ و اگر ‏فقط برخی شامل این عنوان می‌شوند، این عنوان چه نسبتی با کار آنها دارد و وظایف حرفه‌ای ‏آنها چه بوده است؟ و در این صورت معنای «زیر نظر» چیست؟ آیا «زیر نظر» صرفاً عنوانی ‏دهان‌پرکن و استفاده از نامهای مشهور برای اعتبار دادن به کتابهایی با نویسندگان متعدد است، ‏مانند نام «الیاده»، مثلا، یا دیگر نویسندگان مشهوری که برای ناشران مجموعه‌ای یا مجموعه ‏مقالاتی به کمک دیگران در‌می‌آورند، یا گاهی فقط اشاره به «قدرت» است؟ یا تضمینی است ‏برای خواننده که بداند اثر معتبر است؟

امروز دیدم که در مجلۀ «کتاب ماه فلسفه»، دی ماه ۱۳۹۲، ص ۸۹–۸۵، مطلبی در معرفی ‏‏«سیر فلسفه در جهان اسلام» نوشته شده است، به مناسبت چاپ چهارم آن، و در بندی آمده است ‏‏(ص ۸۸): ‏

‏«همچنین، این نکته که ترجمۀ کتاب زیر نظر یکی از اساتید برجستۀ دانشگاه یعنی دکتر نصرالله ‏پورجوادی و به قلم اشخاص مطلع و آشنا به حوزۀ فلسفه انجام پذیرفته، موجب شده تا نثر کتاب با ‏ترجمه‌ای بسیار روان و بدون تکلف در دسترس مخاطب فارسی‌زبان قرار گرفته باشد. افزون بر ‏آن، با وجود اینکه هر بخش توسط یکی از اساتید ترجمه شده، نثر کتاب یکدست است و این گونه ‏نیست که زبان هر فصل با فصل دیگر تفاوت زیادی داشته باشد. این امر نشان‌دهندۀ وجود ‏مدیریت صحیح بر این مجموعه است».

چیزی که برای من جالب توجه بود این بود که چگونه نویسندۀ محترم این معرفی و نقد کتاب از ‏عنوان «زیر نظر» که در شناسنامۀ کتاب در بالای نام «ویراستار» این کتاب آمده است نتیجه ‏گرفته است که (۱) «این نکته که ترجمۀ کتاب زیر نظر یکی از اساتید برجستۀ دانشگاه یعنی ‏دکتر نصرالله پورجوادی و به قلم اشخاص مطلع و آشنا به حوزۀ فلسفه انجام پذیرفته، موجب شده ‏تا نثر کتاب با ترجمه‌ای بسیار روان و بدون تکلف در دسترس مخاطب فارسی‌زبان قرار گرفته ‏باشد»؛ (۲) «افزون بر آن، با وجود اینکه هر بخش توسط یکی از اساتید ترجمه شده، نثر کتاب ‏یکدست است و این گونه نیست که زبان هر فصل با فصل دیگر تفاوت زیادی داشته باشد. این ‏امر نشان‌دهندۀ وجود مدیریت صحیح بر این مجموعه است».‏

بی‌شک، دکتر پورجوادی مدیری شایسته بوده است، از این حیث که برخی همکاران خود را ‏به‌شایستگی برمی‌گزیده است و بهترین ویراستاران را در مرکز نشر داشته است، گرچه شاید در ‏امور اداری از افراد برجسته‌ای سود نمی‌برده است، مثلا، معاونهای خوبی نداشته است! اما من ‏وقتی چنین مطلبی را می‌خوانم از خودم می‌پرسم، معنای «زیر نظر» در صنعت نشر چیست؟ آیا ‏کسی که کتاب زیر نظر اوست کتاب یا مجموعه‌ای را می‌خواند و ویرایش می‌کند یا برای کتاب ‏مترجم پیدا می‌کند یا کتابی را برای ترجمه به ناشری معرفی می‌کند و مترجمانی برای آن می‌یابد ‏و ویراستاری، یا در واقع مشاور ناشر است، مانند «دبیر مجموعه». یا، نه، گاهی «زیر نظر» و ‏‏«دبیر مجموعه» فقط آوردن نامی بزرگ است برای اعتبار دادن به مجموعه و به اصطلاح ‏خوردن «نان» نام؟ یا در واقع، گاهی، چنانکه در ایران، عنوانی است برای صاحبان قدرت، تا ‏در کارهای فرهنگی هم برای خود امضایی بیافرینند؟ مانند این دانشنامه‌هایی که بعد از انقلاب ‏شاهد آنها هستیم، یا برخی مجموعه‌ها که ناشران خصوصی یا دولتی منتشر می‌کنند؟ بنابراین، از ‏خودم می‌پرسم: (۱) آیا نویسندۀ این معرفی و نقد کتاب نام «ویراستار» را هم در شناسنامه دیده ‏است؟ به نظر او کار ویراستار در فراهم شدن این کتاب چه بوده است و او چه کرده است؟ (۲) ‏نویسندۀ این معرفی از کجا می‌داند که همۀ ترجمه‌های این مجموعه یکدست بوده است و همه از ‏اساتید مطلع؟ و اگر، مثلاً، ویراستار، به‌دروغ، به او بگوید که علاوه بر سه فصلی که خود از ‏این کتاب ترجمه کرده است، دو فصل دیگر را «او» به نام دیگران ترجمه کرده است، در حالی ‏که به پیشنهاد و تأیید رئیس مرکز نشر دانشگاهی، این حق را داشت که قرارداد آن دو تن را فسخ ‏کند، و نام خودش را بر آنها بگذارد، آن خانم نقدنویس چگونه می‌تواند اثبات کند که او راست ‏می‌گوید یا دروغ می‌گوید؟ و اگر راست بگوید آیا کاری خلاف اخلاق اجتماعی و اخلاق حرفه‌ای ‏کرده است و پردۀ مردمان را دریده است؟ به‌راستی، قضاوت ما از روی نامها چه دشوار است! ‏باری، چیزهایی هست که آدم سالها در دل نگه می‌دارد، در حالی که دیگران نانش را خورده‌اند، ‏و نامش را برده‌اند، اما یک روز شاید دیگر نتواند همه چیز را تا ابد در سینه نگه دارد. همواره ‏نیشی هست که زخمهای کهن را می‌شکافد. به‌گونه‌ای ننویسیم که برخی مجبور شوند «راستش» ‏را بگویند!‏
‏ ‏‎

 

پی‌نوشت: توضیح دربارۀ «زیر نظر»‏

دوستان عزیز مقصود من از نوشتن این مطلب این نبود که در این کار انتحالی صورت گرفته ‏است، چون نام «ویراستار» در کتاب آمده است. مقصود این بود که چگونه نویسنده‌‌ای نمی‌‌داند و ‏متوجه نمی‌‌شود که «زیر نظر» کارش ویرایش کتاب نیست و بنابراین او نیست که «موجب شده ‏تا نثر کتاب با ترجمه‌ای بسیار روان و بدون تکلف در دسترس مخاطب فارسی‌زبان قرار گرفته ‏باشد. افزون بر آن، با وجود اینکه هر بخش توسط یکی از اساتید ترجمه شده، نثر کتاب یکدست ‏است و این گونه نیست که زبان هر فصل با فصل دیگر تفاوت زیادی داشته باشد». مسلماً، اگر ‏کتاب کاستی و نارسایی یا نادرستی‌‌هایی در  ترجمه داشت، خانم نویسنده هیچ گاه آنها را به جناب ‏آقای دکتر پورجوادی نسبت نمی‌‌دادند و گریبان «ویراستار» را می‌‌گرفتند! بنابراین، نخستین ‏وظیفۀ کسی که در مجله‌‌ای تخصصی نقد و معرفی کتاب می‌‌نویسد یا سردبیران آن این است که ‏بدانند اصطلاحات رایج در صنعت نشر به چه معناست و وظیفۀ راستین هرکس کدام است؟

از همه بیشتر امیدوارم آنجه نوشتم سبب دل‌‌‌‌آزردگی استاد نازنینم جناب آقای دکتر پورجوادی ‏عزیز نشده باشد. ایشان حق پدری بر گردن من دارند و می‌‌توانند در اموال من نیز تصرف کنند. ‏از این بابت اگر شائبه‌‌ای در نزد برخی خوانندگان یا ایشان به وجود آمده است از همۀ خوانندگان ‏و نیز ایشان عذر خواهم و بخشش می‌‌طلبم.‏

 


۰

شماره: ۳۹۱
درج: شنبه، ۲۴ آبان ۱۳۹۳ | ۱۱:۳۴ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۲۴ آبان ۱۳۹۳ | ۱۱:۵۰ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دفاعیات هایدگر دربارۀ حوادث ریاست یکساله‌‌اش

مطلبی که من از قول کسی دربارۀ سخن هایدگر آوردم، معنایش این نیست که آن سخن یقینا درست است! چون آن شخص ‏مدعی بوده است که هایدگر این گونه می‌اندیشیده است و در خلوت ابایی از بر زبان آوردن این سخن نداشته است. این سخن ‏را می‌‌توان طور یا طورهایی دیگر هم تأویل و تفسیر کرد، از جمله نگاه تحقیرآمیزی که هایدگر به همکاران خودش داشته ‏است‎! ‎

به هر تقدیر دربارۀ برخی مسائل تاریخی شاید هیچ گاه حقیقت روشن نشود، اما خواندن سخنان هردو طرف همواره آموزنده ‏است.

مطلب زیر دفاعیات هایدگر است از خودش و اینکه چگونه از نازیها برید و آنها چگونه با او رفتار کردند، در سالهای بعد‎:‎

The following facts may speak for the ways in which my philosophical work was judged and attempts were made to eliminate it:‎

‎1. At the International Congress of Philosophy in Prague in 1935, I neither belonged to the German delegation nor was I even invited to participate.‎

‎2. I was to have been excluded from the Descartes Congress in Paris in ‎1937 in the same way. This action against me seemed so strange to those in Paris that Prof. Brèhier from the Sorbonne asked me, on behalf of the executive committee, why I did not belong to the German delegation; the Congress wanted to invite me on its own to give a lecture. I replied that they should inquire at the Reich Ministry of
Education in Berlin about this case. After a while I received an invitation from Berlin to join the delegation.

The whole matter was handled in such a way that it became impossible for me to go to Paris
with the German delegation.‎ During the war a publication of accounts of the humanities in Germany
was being prepared. Nic. Hartmann 28 was in charge of the section “Systematic Philosophy.” A three-day conference was held in Berlin to plan this undertaking. All professors of philosophy were invited except for Jaspers and myself. We were of no use because an attack on “existential philosophy” was being planned in connection with this publication, which was indeed later carried out.29 In this case, too, as earlier during the rectorate, my opponents showed a strange ‎willingness to ally themselves, despite the oppositions that divided them, against everything by ‎which they felt spiritually threatened and put into question.‎

But these events, too, are only a fleeting appearance on the waves of a movement of our history, whose

dimensions the Germans still do not suspect, even after the catastrophe has descended upon them. ‎

 

برای متن کامل دفاعیات هایدگر از خودش، کلیک کنید بر روی پیوند:

 


۰

شماره: ۳۸۹
درج: پنجشنبه، ۲۲ آبان ۱۳۹۳ | ۷:۱۵ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۲۲ آبان ۱۳۹۳ | ۷:۲۶ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • واسازی سوئدی!‏

شاید مورخان آینده یک دهۀ اخیر را عصر رشد بانکداری و «مال»سازی در ایران بنامند. ‏شگفت‌آور است! آدم نمی‌داند این همه بانک در این کشور چه می‌کنند! چه می‌فروشند و از کجا ‏درآمد دارند؟ در هر چند قدمی شما بانکی هست و چند قدم آن‌ طرفتر «مال» یا مجموعه‌ای ‏چندطبقه از فروشگاه‌ها که نام یکی از «برند»های مشهور یا نه چندان مشهور بین‌المللی را بر ‏خود دارند، گاهی حتی بی‌آنکه نمایندگی مستقیم داشته باشند و در نتیجه قیمت‌هایشان حتی دوبرابر ‏همتای اروپایی‌شان به قیمت ارز آزاد است!‏

امروز که داشتم پی سی را پاکسازی و منظم و مرتب می‌کردم چشمم به این عکسی افتاد که چند ‏سال پیش در تراموایی در گاتنبرگ سوئد برداشته بودم. آگهی تبلیغاتی فروشگاهی زنجیره‌ای را ‏رندی با تغییر یک کلمه تأویل و تفسیری هوشمندانه کرده بود: «ما شما هستیم؟» نه، «ما صاحب ‏شما هستیم». این درست است! ما اکنون کار می‌کنیم و بانک‌ و بازار هرسال یک سوم پول ما را ‏کش می‌روند، بی‌آنکه حتی چیزی به ما بفروشند. باز صد رحمت به همان غرب، که دست کم ‏درآمد شما سال تا سال و قیمت کالاهایش سال تا سال فرقی نمی‌کند! ارزانتر نیز می‌شود. ‏

‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۰، ساعت ۶:۳۸ بعد از ظهر، در تراموایی در شهر گاتنبرگ/گوته‌بورگ، ‏سوئد.‏





۰

شماره: ۳۸۸
درج: دوشنبه، ۱۲ آبان ۱۳۹۳ | ۱۰:۱۴ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۱۳ آبان ۱۳۹۳ | ۲:۱۸ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • سقوط: آخرین کلام «رهبر»!‏

‏«فردا میلیون‌ها نفر بر من لعنت خواهند فرستاد»، این آخرین سخنی بود که از «رهبر» (‏Fuhrer‏) ‏آلمان نازی، آدولف هیتلر، پیش از آنکه خود را بکشد، شنیده شد، آن گونه که فیلم زیر روایت می‌کند.‏

رهبران سیاسی این دنیا ظاهراً بر دو دسته‌اند: آنهایی که بعد از مرگ قدر و منزلت می‌یابند، و ‏آنهایی که قبل از مرگ. کسانی که قبل از مرگ «عزت» می‌بینند، تنها دلخوشی‌شان این است که ‏هرکس را که با آنان «بیعت» نکرد یا «سخنی» برخلاف آنان بر زبان راند، می‌توانند از کار ‏بیکار کنند، یا به زندان بیندازند و یا در نهایت بکشند. اما ظاهرا تاریخ انسان درازتر از طول عمر ‏اینهاست. بدبخت آن که فریب «عزت کوتاه» این دنیای فانی را خورد و «لعنت جاوید» را بر خود ‏خرید!‏

فیلم زیر، گزارش بسیار خوب و تکان‌دهنده‌ای است دربارۀ آخرین روزهای هیتلر، که دستان ‏جادویی‌اش نیز دیگر لقوه گرفته بود! هرچند برخی از صاحب نظران آلمانی بر این فیلم انتقادهایی ‏دارند، اما اگر آدم تاریخ نخوانده باشد، یا چندان در جزئیات تاریخی نخواهد دقیق شود، از فیلم در مجموع لذت می‌برد و درس‌‌‌ها می‌‌آموزد، اگر اهل آموختن باشد!

 ۱. دربارۀ فیلم ببینید این مدخل ویکی‌پدیا را:‏

http://en.wikipedia.org/wiki/Downfall_%282004_film%29 

 

در اینجا نیز می‌توانید چند نقد به زبان فارسی دربارۀ این فیلم بخوانید:

http://www.naghdefarsi.com/world-movies-review/12868--downfall-.html?start=1

در یوتیوب:


۱۸

شماره: ۳۸۷
درج: دوشنبه، ۱۲ آبان ۱۳۹۳ | ۱۲:۳۵ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۱۲ آبان ۱۳۹۳ | ۱۲:۳۷ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دربارۀ یک فیلم

هفتۀ گذشته در هنگامی که داشتم مطلبی دربارۀ سخن چرچیل در خصوص اسلام و جنگجویان مسلمان می‌نوشتم، یکی دو فیلم نیز با توجه به سخنان او از خاطرم گذشت. دیروز این مطلب را در بخش مقالات منتشر کردم که می‌‌توانید در اینجا بخوانید.


۰

اول<۵۵۵۶۵۷

۵۸

۵۹۶۰۶۱۶۲۶۳۶۴۶۵>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9