چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 30 October 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۷۵

۷۶

۷۷۷۸۷۹۸۰۸۱۸۲۸۳۸۴۸۵>آخر

: صفحه


شماره: ۲۹۵
درج: پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۸۸ | ۲:۱۲ ق ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۸۸ | ۲:۱۲ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • پی نوشت: اندرباب مسلمان یا محمدی

سلام

من پیوستی را که به یادداشت مسلمان یا محمدی نوشته بودید و در آن نظر آقای منتظر مهدی را آورده بودید خواندم و چند نکته ای درباره ی آنچه که ایشان درباب صفت محمدی در زبان فرانسه گفته بودند به نظرم رسید.

مرجع ایشان «فرهنگ لاروس» بوده برای جستجو، که گویا مدخلی به این عنوان نداشته، با این همه در «فرهنگ گراند روبر» این واژه وجود دارد و توضیحی که برایش آمده این است:

MAHOMÉTAN, ANE [maómetä, an] n.. et adj. - Vx. Personne qui professe la religion de Mahomet, l'islamisme*. - Islamite (vx), musulman.

 که ترجمه اش این می شود: محمدی، اسم و صفت، قدیمی:شخصی که اعتقاد به دین محمد دارد، اسلامیسم، اسلامیت (قدیمی)، مسلمان. و در بخش ریشه شناختی همین واژه نامه آمده:

XVIIe; mahométiste, moyen âge et XVIe; de Mahomet, forme francisée de l'arabe Muhammad

یعنی که این واژه در قرن هفده زبان فرانسه رایج شده اما پیشتر در قرون وسطی و قرن شانردهم هم به کار می رفته ، از نام محمد گرفته شده و شکل فرانسوی شده ی نام عربی محمد است. بنابراین فرانسویان از همان آغاز آشنایی با اسلام و محمد، و در کتاب «کتابخانه  ی شرقی دربلو»، Bibliothèque orientale de d'Herbelot، که بنا به گفته ی ادوارد سعید کتابی بود که به اروپاییان شرقی کردن شرق را آموخت،  این دین را به نام محمدی می خوانده اند. در مدخل اسلام و محمد و اصولاً هرجای دیگری که از این دین و پیروانش یاد شده همین واژه به کار رفته است، که نشان از رواج آن در میان عامه و نیز اهل دانش دارد. به گمان من باید از استدلال ادوارد سعید هم یاد کرد که کاربرد این واژه را خالی از توهین و تحقیر نسبت به مسلمانان نمی داند. در صفحه ی 83 ترجمه ی فرانسوی کتاب شرقشناسی، سعید با اشاره به مدخل محمد در کتابخانه ی شرقی، می نویسد:

"Mahometan" est la désignation européenne appropriée (et insultant); "islam" qui se trouve être le nom musulman correct, est relégué à une autre entrée (E. Saïd, L'Orientalisme, l'Orient crée par l'Occident, éd. Seuil, p. 83)

محمدی کاربرد اروپایی مناسب (و توهین آمیز) است، اسلام که به نظر می رسد نام مسلمانی صحیح باشد به مدخلی دیگر رانده شده.

با احترام

سلیمه مقصودلو


۱۴

شماره: ۲۹۴
درج: پنجشنبه، ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۱۲:۱۳ ق ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۱۲:۱۵ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • مقاله

سه‌شنبه دهم دی ماه ۸۷ در «نقش جهان» فرهنگستان هنر درباب «رویکردهای هرمنوتیکی به هنر اسلامی» سخنرانی کردم. مقاله‌ی کامل این سخنرانی را به فرهنگستان تحویل داده‌ام که به زودی در مجموعه «مقالاتی درباب تبیین هنر اسلامی» به همت فرهنگستان هنر منتشر خواهد شد. با اجازه‌ی اولیای فرهنگستان نسخه‌ی کامل این سخنرانی را اکنون در اینجا منتشر می‌کنم.


۰

شماره: ۲۹۳
درج: دوشنبه، ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۱۱:۵۴ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۵:۰۴ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • نه، مثل اینکه خبرهایی است!

یکی از دوستان سالها پیش می‌گفت: «یکی از چیزهایی که آدم را به حیرت می‌اندازد علاقه‌ی این "نظام" به انباشتن تنفر از خودش در دلها و دشمن درست کردن برای خودش است». این نکته چیزی است که دست کم از همان سال ۵۷ شاهدهای بسیاری برای آن می‌توان آورد. اما جدیدترین شاهدش متعلق به همین چندروز پیش است. یکی دوتا از دوستان دانشجو خبرم کردند که بسیج بولتنی منتشر کرده است و اسم مرا هم در صدر آورده است. گویا کم کم دارم ناخواسته به یکی از افراد مشهور اپوزیسیون تبدیل می‌شوم، بی‌آنکه واقعاً کاری کرده باشم یا خواسته باشم. به هر حال، من نمی‌خواهم وارد سیاست بشوم، اما اگر برخی دوست دارند مرا هم «دشمن» نظام کنند، این دیگر به پای خودشان. امروز در اینترنت گشتی زدم تا ببینم باز چه دسته گلی به آب داده‌ام. به اینها رسیدم: ۱) خبرگزاری جمهوری اسلامی: «نگاهی گذرا به تخريب "فرهنگ انقلاب" در دوران حاکميت "اصلاح طلبان"»؛ ۲) بسیج دانشجویی پردیس دانشکده‌های فنی دانشگاه تهران؛ ۳) نگاهی به نقش آفرينی «مضلين» در دوران اصلاحات.

اما جریان چه بوده است و من چه حرفی زده‌ام. نوشته‌اند:

«تهاجم به امامان معصوم (ع): تراژدی حسين بن علی (ع) مشابه تراژدی‌های آنتيگونه، تامس مور و جان پروکتور است». حنایی کاشانی، کيان فروردين ۷۸.

خب. حیرت‌آور است. اما وقتی قرار باشد «بسیج» برای آدم پرونده درست کند از این بهتر نمی‌شود. پس ببینیم همین گفته چه می‌گوید: ۱) من کجا گفته‌ام «تراژدی حسین بن علی (ع) مشابه تراژدی‌های آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است»؟ ۲) اما فرض کنیم گفته باشم، عیب این سخن چیست و چرا این سخن می‌تواند تهاجم به امام معصوم باشد؟ به قول خودتان من گفته‌ام که «تراژدی» حسین بن علی (ع) شبیه به «تراژدی» آن اشخاص است نه اینکه خود او شبیه این اشخاص است؟ و باز «تراژدی» عنوانی است برای یک نوع نمایشنامه، نه اینکه صفتی برای شخص باشد. ۳) تازه خود این عنوان هم ربطی به فرهنگ اسلامی ندارد؟ اصلا چطور می‌شود درباره‌ی امام حسین (ع) صحبت از تراژدی کرد؟ و بعد، چطور می‌شود با «شبیه دانستن» نحوه‌ی مواجهه‌ی کسی با قدرت به آن شخص توهین کرد؟ خب من که نمی‌دانم. خدا عاقبت همه را به خیر کند. دوستان گرامی برای پاسخ دادن به یک مقاله نیازی به دادن نسبتهای ناروا به کسی نیست، شما هم قلم به دست بگیرید و از اعتقادات‌تان دفاع کنید، وگرنه با دادن این گونه نسبتها به دیگران بزرگترین ظلم را به همان امامانی می‌کنید که با تمام وجودشان به بشر درس آزادگی دادند. و متأسفانه شما هیچ شباهتی به آنان ندارید و اگر تعالیم آنان همانی باشد که ما خوانده‌ایم، تعالیم و رفتار شما به سپاه یزید شبیه‌تر است تا سپاه حسین (ع).


۳

شماره: ۲۹۲
درج: چهارشنبه، ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۸:۳۵ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۸:۳۶ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • شوالیه

عصر دوشنبه در اتاقم در دانشکده نشسته بودم تا زمان شروع جلسه‌ای اداری برسد که قرار بود از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۲۰:۰۰ در دانشکده برگزار شود. لختی از اتاق بیرون آمدم تا آبی بنوشم. در راهروهای دانشکده کسی در رفت و آمد نبود. کسی که تا پیش از این او را ندیده بودم در اطراف گروه تاریخ اعلانی را می‌کند یا می‌چسباند. سلامی کرد. پاسخش گفتم. به اتاقم که رفتم به درون آمد و خواستار گفت و گو شد. پذيرفتم. خودش را دانشجوی تاریخ و از بسیجیان و حزب‌اللهی‌های دانشکده معرفی کرد. به قیافه‌اش می‌خورد. می‌خواست نظرم را درباره‌ی هنر پایداری و جبهه بداند و نشانه‌شناسی آنها. ظاهراً دکتر عباسی، از همکاران گروه فرانسه، برای آنها سخنرانیهایی کرده بود. کمی در این‌باره برایش حرف زدم. در وسطهای حرف ناگهان پرسید، آیا من کتاب «شوالیه‌های ناتوی فرهنگی» را دیده‌ام؟ گفتم، نه. درباره‌ی چیست؟ گفت درباره‌ی رامین جهانبگلو و دوستانش است و من هم در آنجا از دوستان او شمرده‌ شده‌ام. گفتم نویسنده‌اش کیست؟ ابتدا نامی را گفت که هرگز نشنیده بودم. بعد از چنددقیقه‌ای یادش آمد که اشتباه کرده است و نویسنده‌ی کتاب پیام فضلی‌نژاد است. خب، با احوال این نویسنده از طریق اینترنت آشنا بودم و گرچه کتابش را ندیده بودم، و هنوز نیز ندیده‌ام و نمی‌دانم درباره‌ی من یا رامین چه نوشته است، اما همان یکی دوسال پیش یکی از دوستان مرا در جریان این کتاب گذاشته بود. از او خواستم شرحی از محتوای کتاب بدهد. و او گفت که در آن کتاب گفته شده است که رامین جهانبگلو و دوستانش از عوامل بیگانه‌اند و می‌خواهند براندازی نرم انجام دهند و از این قبیل سخنان. از او پرسیدم، «این چیزها را باور می‌کند؟» لبخندی زد و پاسخی نداد. بعد ادامه دادم که خب اگر این حرفهایی که نویسنده‌ی این کتاب نوشته است درست است چرا من هنوز اینجا نشسته‌ام و چرا رامین جهانبگلو بازداشت شده است و بعد با دو وثیقه‌ی سنگین آزاد شده است؟ آیا شناسایی و دستگیری جاسوسان و براندازان وظیفه‌ی سازمان اطلاعات است یا موضوعی است که در کتابها و روزنامه‌ها نوشته می‌شود؟ چگونه است که کسی را به جرم جاسوسی بازداشت می‌کنند و بعد رهایش می‌کنند تا به خارج برود؟ و کسی دیگر را بی‌هیچ جرمی از سفر به خارج منع می‌کنند و در خانه می‌نشانند؟ بعد به او گفتم که من هرگز در خارج از کشور نبوده‌ام و جز دعوت به چند سخنرانی و مصاحبه‌ هیچ ارتباط دیگری با رامین جهانبگلو نداشته‌ام. چگونه می‌شود نام این چیزها را تبانی و همدستی و برنامه‌ریزی گذاشت؟ آیا سخنرانی درباره سارتر و ریکور (در خانه هنرمندان) و مصاحبه درباره‌ی هایک و آرنت (در رادیو بی بی سی) براندازی محسوب می‌شود؟ بعد از او پرسیدم به امام زمان (ع) اعتقاد دارد؟ سری به تأیید جنباند. گفتم، آیا می‌تواند مردمی را که معتقدند امام‌شان عربی است از سرزمین حجاز و برای رهایی آنان قیام می‌کند، بیگانه‌پرست و طرفدار سعودی‌ها و برانداز بخواند؟ پاسخی برای گفتن نداشت. من هم دیگر چیزی نگفتم.


۰

شماره: ۲۹۱
درج: يكشنبه، ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۲:۰۶ ق ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۸ | ۲:۰۶ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • مردی نازنین

وقتی امشب به لطف مهدی باخبر شدم که به همت بنیاد دکتر محمود افشار در بنیاد دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی از استاد نجیب مایل هروی تقدیر شده است بسیار شاد شدم. در عمرم هرگز مردی چنین نجیب، مؤدب، رنجکش، پرمطالعه، پرحوصله، کتابدوست، صادق، صمیمی و فداکار ندیده‌ام. آشنایی من با او نیز به لطف مهدی بود، در سال ۶۹ در مشهد. برای او شادکامی و تندرستی آرزو می‌کنم.


۰

اول<۷۵

۷۶

۷۷۷۸۷۹۸۰۸۱۸۲۸۳۸۴۸۵>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9