جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳ | 
Thursday, 26 December 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۱۲

۳

۴۵۶۷۸۹۱۰>آخر

: صفحه


شماره: ۶۷۴
درج: شنبه، ۷ مرداد ۱۴۰۲ | ۴:۳۱ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۷ مرداد ۱۴۰۲ | ۴:۳۳ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • اگر «حسین» جای «یزید» بود با او چه می‌کرد؟

هیچ چیز در این جهان مانند «قدرت» و «ثروت» و «شهرت» نمی‌تواند ذات یا باطن شخص را آشکار کند. بسیاری از ما «خوبی» خود را مدیون «بی‌زوری» و «بی‌پولی» و «بی‌نامی» هستیم، اما اگر ما هم روزی «آب ببینیم، شاید شناگری ماهر باشیم!» به قول حافظ: «من از بازوی خود دارم بسی شکر/ که زور مردم‌آزاری ندارم». اما اگر «زور» می‌داشتم شاید چه‌ها که نمی‌کردم، بسی بدتر از زورگویان یا جباران گذشته


۰

شماره: ۶۷۳
درج: چهارشنبه، ۷ تير ۱۴۰۲ | ۳:۵۲ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۷ تير ۱۴۰۲ | ۳:۵۲ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • آرام و خاموش باشید، دزدان مشغول کارند!

هنگامی که خوابیم و دزد یا دزدانی به خانهٔ ما می‌آیند و از سر و صدای آنان بیدار می‌شویم، پنج کار می‌توان کرد: ۱) به پاسبان‌ها خبر داد، ۲) سر و صدایی به راه انداخت تا دزدان بترسند و پا به فرار بگذارند، ۳) برخیزیم و بی‌محابا به سراغ دزدان برویم و حتی در صورت لزوم با آنها درگیر شویم، ۴) خود را به خواب بزنیم تا دزدان بار خود ببندند و بروند! ۵) روز بعد برویم به پاسبانان شکایت کنیم که خانهٔ ما را دزد زده است!

اکنون تصور کنید در جامعه‌ای زندگی کنیم که دزدان همان پاسبانان جامعه (اولیای امور) باشند، آن‌گاه چه می‌‌شاید و ‌می‌باید کرد؟ بدیهی است که تنها راه «به سلامت زیستن و در امنیت و آرامش به سر بردن» در چنین جامعه‌ای خود را به خواب زدن و آسوده غنودن است و اینکه اجازه دهیم دزدان هرچه می‌خواهند با اموال ما بکنند اما به جان ما و آسایش و امنیت ما کاری نداشته باشند، ما هم کاری به امنیت و آسایش آنها نداریم و اجازه می‌دهیم هرچه می‌خواهند بدزدند تا مگر خود دیگر از دزدی سیر شوند و حیا کنند یا دیگر چیزی برای دزدی در خانه باقی نمانده باشد (آن هنگام البته به سراغ خود ما خواهند آمد تا ‌تن‌های ما را به بردگی بگیرند یا به بردگی بفروشند، اما تا آن هنگام هنوز کمی مانده است. اکنون آسوده بخوابیم!)، چه برهم زدن آرامش و امنیت دزدان در هنگام کار به منزلهٔ رفتن روی اعصاب آنان است و کیفری سخت در انتظار آنان که آرامش و امنیت دزدان را بر هم زنند. پس «آرام و خاموش باشید، دزدان مشغول کارند!» سر و صدا نکنید، حرف نزنید. ساکت باشید. مردم را از خواب بیدار نکنید، همسایه‌ها را از خواب بیدار نکنید، بخوابید و کسی را هم از خواب بیدار نکنید تا در امنیت و آرامش باشید!  


۰

شماره: ۶۷۲
درج: چهارشنبه، ۷ تير ۱۴۰۲ | ۱:۵۴ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۷ تير ۱۴۰۲ | ۱:۵۶ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • تفاوت «روی اعصاب مردم» با «روی اعصاب جبّار/طاغوت»!

مردم، یا آدم‌های معمولی، وقتی از چیزی ناراحت باشند، چیزی آرامش آنها را بر هم بزند، یا چیزی روی اعصاب‌شان باشد چه می‌کنند؟  اگر «رادیو و تلویزیون» باشد، «کانال» را عوض می‌کنند، یا آن را خاموش می‌کنند، یا خیلی که دیگر عصبانی شده باشند، چیزی به سوی رادیو و تلویزیون پرت می‌کنند، یا آن را به زمین می‌کویند، یا از پنچرهٔ اتاق بیرون می‌اندازند. اما آیا کسی هست که تصمیم بگیرد برود مقامات رادیو و تلویزیون یا گویندهٔ خبر را به دلیل این یاوه‌ها یا دروغ‌ها و مزخرفاتی که دارند می‌گویند و روی اعصابش رفته‌اند بکشد؟ گاهی شاید چنین آدم‌هایی پیدا شوند، اما آنها آدم‌های عادی نیستند، یا روانی‌اند یا وابسته به گروه‌های متعصب افراطی یا گروه‌های مافیایی یا «جبّار» و «خودکامه»ای است که رئیس کشوری است!


۰

شماره: ۶۷۱
درج: سه شنبه، ۶ تير ۱۴۰۲ | ۲:۵۴ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۶ تير ۱۴۰۲ | ۲:۵۷ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • «بدن» یا «سر»!؟

غلامعلی حداد عادل در جملهٔ شعارمانندی گفته است: «بدنهٔ انقلاب سالم است»! نمی‌دانم «استاد» دربارهٔ بر زبان راندن این سخن چقدر اندیشه کرده‌اند، اما این سخن چندان مفهوم نیست و به نظر می‌آید که دقیقاً مغایر با آن چیزی است که ایشان قصد داشته‌اند بگویند. نخست اینکه، می‌باید پرسید مراد ایشان از «بدنه» چیست؟ آیا منظور از «بدنه» تنه و پیکر است؟ آیا ایشان «انقلاب» را همچون خودرویی تصور می‌کنند که «بدنه» و «موتور» و «چرخ» و «راننده» دارد یا انسانی که بدن و روح دارد یا بدنی که اندام‌های مختلف از سر تا پا دارد؟ پس اگر مقصود از «بدنه» تنه یا پیکر چیزی مانند خودرو باشد، آیا «رهبر انقلاب» در حکم «بدنه» است یا «موتور» یا «راننده»؟ اما آیا «بدنهٔ انقلاب سالم است، چون رهبر آن ساده‌زیست است!». دوم اینکه، آیا رهبر نظامی را که ۴۵ سال است «حاکم» است می‌توان «انقلابی» گفت؟ رهبر نظام حاکم علیه چه کس و چه چیز دارد «انقلاب» می‌کند (!؟) و رهبر انقلاب آن کجاست که «ساده زیست» است؟ آیا او در «کوهستان‌ها» زندگی می‌کند و چریک‌های شورشی علیه «نظام» را رهبری می‌کند یا در خانه‌ای دو اتاقه در دروازه غار «نظریهٔ انقلاب» علیه «نظام» حاکم را تدوین می‌کند؟


۰

شماره: ۶۷۰
درج: سه شنبه، ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ | ۹:۴۲ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ | ۹:۴۴ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • «طالبان» شریعتی و «ریشخند تاریخ»!

یکی از ویژگی‌های شریعتی همچون همهٔ پیامبران راستین (و دروغین) پیشگویی آینده و تحقق بخشیدن به پیشگویی خودش با مؤمن کردن دیگران به این پیشگویی‌ها بود. اما اگر تاریخ به سوی آنچه او می‌پنداشت پیش‌رفت، در عوض، روی دیگر خودش را هم به او نشان داد، اما نه هنگامی که او زنده بود. این سخن او را بخوانیم:

«در یک کنفرانس عمومی دانشجویی در حسینیه ارشاد خطاب به دانشجویان گفتم که من، برای آینده این نهضت فکری، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعهٔ علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بسته‌ام؛ چه، عمر روشنفکری شما کوتاه است و چهار تا هفت سال بیشتر نیست و فردا که تصدیق گرفتید و جذب زندگی شدید بی‌درنگ در طبقه بورژوا قرار می‌گیرید و خیالاتش از سرتان می‌پرد، اما این طلبه است که عمر مسئولیت اجتماعی‌اش با عمر حیاتش یکی است و تا مرگ، مسئول افکار مردم و سرنوشت مردم می‌ماند؛ اگر طلبه بیدار شود... و طلبه بیدار شده است... !» (ميزگرد پاسخ به سؤالات و انتقادات |  سال ۱۳۵۰ | اجتماعيات | ۲۲. مذهب، عليه مذهب | ۵. حسينيه ارشاد (۱۳۴۸-۱۳۵۲) | شفاهی، ص ۱۳۹)

شریعتی، مانند مارکس، و بسیاری از انقلابی‌های شاید صادق دیگر، آن‌قدر خوشبخت بود که زنده نماند تا تحقق پیش‌گویی‌ها و نتایج مجاهدت‌های خودش و زندگی‌های بربادرفتهٔ نسل‌های بعد از خودش و ویرانی سرزمین‌های اسلامی را با پیش‌بینی‌های خودش ببیند. اما برای ما که زندگی بربادرفتهٔ سه نسل و ویرانی سرزمین‌های اسلامی از افغانستان تا ایران و یمن و عراق و سوریه، و حتی ترکیه، را دیده‌ایم و می‌بینیم، می‌باید از او بپرسیم: «برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه» به کدام «طلبه‌ها» امید بسته بودی، برادر! آیا «طلبه»، که به قول تو، «عمر مسئولیت اجتماعی‌اش با عمر حیاتش یکی است و تا مرگ، مسئول افکار مردم و سرنوشت مردم می‌ماند» اصلاً توانایی برداشتن چنین مسئولیتی را دارد!؟ با کدام «علم»، حتی اگر «دین» داشته باشد؟ آری، چنین بود برادر! چنین است برادر! چنین خواهد بود برادر! مادام که «یندار» و «خیال» و «آرزو» بر ما فرمان براند و «خیالپردازی» و «آرزواندیشی» ما را فریب دهد و خود را با توهمات بفریبم سرنوشتی تاریک‌تر از امروز در انتظارمان خواهد بود. تو کار خود کردی و رفتی، اکنون برما و آیندگان است که آنچه را تو و «طالبانت» ویران کردید از «نو» بسازیم. آسوده بخواب برادر! «طالبان» تو روی «یزید» را نیز سپید کردند، «رضاشاه» که دیگر جای خود دارد!


۰

اول<۱۲

۳

۴۵۶۷۸۹۱۰>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9