یکی از ویژگیهای شریعتی همچون همهٔ پیامبران راستین (و دروغین) پیشگویی آینده و تحقق بخشیدن به پیشگویی خودش با مؤمن کردن دیگران به این پیشگوییها بود. اما اگر تاریخ به سوی آنچه او میپنداشت پیشرفت، در عوض، روی دیگر خودش را هم به او نشان داد، اما نه هنگامی که او زنده بود. این سخن او را بخوانیم: «در یک کنفرانس عمومی دانشجویی در حسینیه ارشاد خطاب به دانشجویان گفتم که من، برای آینده این نهضت فکری، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعهٔ علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بستهام؛ چه، عمر روشنفکری شما کوتاه است و چهار تا هفت سال بیشتر نیست و فردا که تصدیق گرفتید و جذب زندگی شدید بیدرنگ در طبقه بورژوا قرار میگیرید و خیالاتش از سرتان میپرد، اما این طلبه است که عمر مسئولیت اجتماعیاش با عمر حیاتش یکی است و تا مرگ، مسئول افکار مردم و سرنوشت مردم میماند؛ اگر طلبه بیدار شود... و طلبه بیدار شده است... !» (ميزگرد پاسخ به سؤالات و انتقادات | سال ۱۳۵۰ | اجتماعيات | ۲۲. مذهب، عليه مذهب | ۵. حسينيه ارشاد (۱۳۴۸-۱۳۵۲) | شفاهی، ص ۱۳۹) شریعتی، مانند مارکس، و بسیاری از انقلابیهای شاید صادق دیگر، آنقدر خوشبخت بود که زنده نماند تا تحقق پیشگوییها و نتایج مجاهدتهای خودش و زندگیهای بربادرفتهٔ نسلهای بعد از خودش و ویرانی سرزمینهای اسلامی را با پیشبینیهای خودش ببیند. اما برای ما که زندگی بربادرفتهٔ سه نسل و ویرانی سرزمینهای اسلامی از افغانستان تا ایران و یمن و عراق و سوریه، و حتی ترکیه، را دیدهایم و میبینیم، میباید از او بپرسیم: «برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه» به کدام «طلبهها» امید بسته بودی، برادر! آیا «طلبه»، که به قول تو، «عمر مسئولیت اجتماعیاش با عمر حیاتش یکی است و تا مرگ، مسئول افکار مردم و سرنوشت مردم میماند» اصلاً توانایی برداشتن چنین مسئولیتی را دارد!؟ با کدام «علم»، حتی اگر «دین» داشته باشد؟ آری، چنین بود برادر! چنین است برادر! چنین خواهد بود برادر! مادام که «یندار» و «خیال» و «آرزو» بر ما فرمان براند و «خیالپردازی» و «آرزواندیشی» ما را فریب دهد و خود را با توهمات بفریبم سرنوشتی تاریکتر از امروز در انتظارمان خواهد بود. تو کار خود کردی و رفتی، اکنون برما و آیندگان است که آنچه را تو و «طالبانت» ویران کردید از «نو» بسازیم. آسوده بخواب برادر! «طالبان» تو روی «یزید» را نیز سپید کردند، «رضاشاه» که دیگر جای خود دارد!
|